کربلا هم شاهد صحنه های عجیبی بود یکی از این عجایب فردی است به نام ضحا ک عبدالله مشرقی که با امام شرط میکند در کنار تان هستم اما فقط تا وقتی یاور دارید وهرگاه تنها شدید خواهم رفت !! ودرست زمانی که همه اصحاب به شهادت رسیدند شرطش را یادآور شد از امام اذن طلبید وبا شکافتن صف دشمن وکشتن دو تن از آنان پا به فرار گذاشت !!همچنین غلام عبدالرحمن عبدالله انصاری میگوید در کربلا بودم وزمانیکه یاران امام کشته شدند فرار کردم !!دوستان تاریخ در حال تکرار است لختی بیندیشیم ما از کدام اصحاب امام هستیم ؟اگر چشمان بی فروغمان به ماه دل ارای حسین زمان روشن شد چه خواهیم ؟ اگر امام تنها ماند میمانیم یا میرویم ؟نکند آنقدر سست باشیم که نگاه مردم خنده وتمسخر آنان وبرداشتهای متفاوت آنان در ما اثر گذارد ؟؟
لختی اندیشه کنیم وبهوش باشیم که تاریخ تکرار میشود !!!